نشستم روی صندلی مینی بوس و از شدت زیبایی و سرسبزی منظره پارک کنار ایستگاه گریه م گرفته..
این قسمت شهر پر از درخت های تنومند و قدیمی...
آب جو ها از چشمه ی مرکزی شهر جاریه
رودخونه پشت سرمه و صدای سارها، طوطی ها با زمزمه نسیم همراه شده...
فکر برگشتن به چاردیواری خونه اذیتم میکنه، قلبم سنگین میشه و گلوم میگیره
با خودم فکر میکنم آپارتمان نشین ها چی میکشند؟!...
حیاتی که با سبزی و آب عجین شده رو چه به خاکستری بتن
خدایا خودت دل ها و خانه ها رو وسیع کن
ترک...
ما را در سایت ترک دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 2waitor1 بازدید : 65 تاريخ : پنجشنبه 28 ارديبهشت 1402 ساعت: 23:15