زوایای پنهان مرد بودن

ساخت وبلاگ

-جلسه اول-

آقا پسری که به تازگی پذیرش کردیم درگیر اتیسم یا شبه اتیسمه

شرح حال مختصری از خانواده میگیرم و فرزندان قبلی.

دختر بزرگ خانواده نوجوان و هوش خوبی داره

مادر و پدر هم رفتار مناسبی دارن و با مقوله ی فرزند پروری آشنان

از مادر میپرسم علت درگیری فرزندتون و اضطراب زیادش چیه؟

کمی فکر میکنه و میگه نمیدونم خانم، شاید به این خاطر که ایام بارداری شدیدا اضطراب داشتم.

علت رو جویا میشم..

توضیح میدن که زمان بارداری بخاطر نبود همسرشون و نگرانی از دست دادنشون دائما در اضطراب بودن.

کنجکاوی میکنم و میپرسم مگه کجا بودن؟

جواب میدن که سوریه.

-جلسه پنجم-

از مادر میپرسم که فرزند گاهی دچار حمله هراس میشه. شما همچنان اضطراب دارید ؟ و این نگرانیتون رو کودک میبینه؟

چند لحظه ایی سکوت میکنه ... من نه دیگه، من مشکلی ندارم اما پدرش اضطراب داره. 

تعجب میکنم!

پدر چرا؟

لبخند شرمگینانه ایی روی لب مادر نقش میبنده، از وقتی از جنگ برگشته دائم مضطربه و فکر میکنه قراره کسی ما رو ازش بگیره، وقتایی که بیرون میریم فکر میکنه کسی میخواد مارو بدزده..

قیافه چهارشونه و محکم پدر که هر روز در سالن انتظار منتظر برگشت خانواده ش از جلسه درمانی هست رو توی ذهنم مرور میکنم. باورم نمیشه اون مرد با این همه اضطراب دست به گریبان باشه...

ترک...
ما را در سایت ترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2waitor1 بازدید : 63 تاريخ : جمعه 30 تير 1402 ساعت: 13:49