شعر جدید

ساخت وبلاگ

خطاب به شهید ...

جهنمی ست جهان حول محور تردید

نشسته ایم و فقط استخاره میگیریم

همیشه در زدن حرف مرد میدانیم

و در میانه میدان کناره میگیریم

تو رفتی و‌ برکت رفت و شهر یادش رفت...

نشسته ایم و فقط یادواره میگیریم

خودت بگو که چه چیزی از این عجیب تر است

که یادواره ی تو از خودت غریب تر است

سیاستی که به هرحال بی کفایت بود

چرا مقصر‌ این بی کفایتی دین است؟

چرا شعارنویسی گرگ و گله یکی ست

حواس-پرت شده یا که بحث سنگین است؟

قرار بود که پایان کار (آن) بشویم

میان راه چرا حال و روزمان (این) است؟

تو کوهی از طلبی، ما به تو بدهکاریم

نشسته ایم... اگرچه سوال هم‌ داریم

چه شد که از سر این نسل، جهل‌ بالا رفت

چه شد که از سر هر عقل روسری‌افتاد

چه شد که مأمن آغوش ما افاقه نکرد

چه شد که رفت و به آغوش دیگری افتاد

چه شد که خطبه ی گوساله ها قرائت شد

چه شد رسانه به دستان سامری افتاد

سوال های زیادی ست که نمی دانیم

در این میانه برقصیم یا برقصانیم

درون آتش یک (توی کوچه رقصیدن)

خلیل های زیادی هنوز می سوزند

همیشه هم خودشان اصل را تلف کردند

ولی زمین و زمان را به هیچ می دوزند

به ذبح کردن تو توی کوچه خندیدند

جماعتی که عزادار مرگ پیروزند

در ازدحام زن و زندگی و آزادی

چقدر فحش شنیدی، چقدر جان دادی

دعا بکن که نجنگیده عدل سر برسد

نبرد شب زده منجر به آفتاب شود

کسی که مسجد ما را به تیغ شعله کشید

به حق خون تو میخانه اش خراب شود

هجوم غرب به دست خودش غروب کند

غروب جمعه ای از شرق انقلاب شود

دعا بکن که خدا از دلت خبر دارد

دعا بکن، که دعاهای تو اثر دارد

مرتضی عابدپورلنگرودی

ترک...
ما را در سایت ترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2waitor1 بازدید : 71 تاريخ : شنبه 3 تير 1402 ساعت: 16:13