ترک

متن مرتبط با «ترین های المپیک» در سایت ترک نوشته شده است

به یمن اردیبهشت در جوار گلهای آویزی

  • صورت خوبت نگارا خوش به آیین بسته‌اند گوییا نقش لبت از جان شیرین بسته‌اند از برای مقدم خیل و خیالت مردمان ز اشک رنگین در دیار دیده آیین بسته‌اند کار زلف توست مشک‌افشانی و نظارگان مصلحت را تهمتی بر نافهٔ چین بسته‌اند یارب آن روی است و در پیرامنش بند کلاه یا به گرد ماه تابان عقد پروین بسته‌اند خط سبز و عارضت را نقش بندان خطا سایبان از عنبر تر گرد نسرین بسته‌اند جمله وصف عشق من بودست و حسن روی تو آن حکایتها که بر فرهاد و شیرین بسته‌اند حافظا محض حقیقت گوی یعنی سر عشق غیر از این گویی خیالاتی به تخمین بسته‌اند بخوانید, ...ادامه مطلب

  • قرارهای بعد از سی سالگی

  • امروز با "مسافری از هند" و "مارکوپولو" بیرون رفتیم. آخرین باری که همدیگه رو دیدیم دو یا سه سال پیش بود. از حلقه صمیمی دوستان دوران دبیرستان فقط ما سه تا موندیم که به قرار و دیدارهای سالانه علیرغم اختلافات شدید فکری همچنان پای بندیم.  دیدارمون معمولا اینطوری پیش میره که تا یکی میاد حرف سیاسی و فرهنگی بزنه اون یکی سریع میگه اینو نگو الان دعوامون میشه! :)))) همه چند لحظه سکوت میکنیم و در نهایت به مسائل دیگه میپردازیم... امروز بحث حول محور ازدواج مارکوپولو بود..بعد از سالها اقامت در (...) بالاخره فرد مناسب رو پیدا کرد و دوره آشنایشون به لطف خدا بخوبی در حال پیش رفتنه.  حالا چطور آشنا شدن؟ یکی از خانم معلم های کلاس زبانش که همسر آسیایی داره باهاش صحبت میکنه و اجازه میگیره که فرد مناسبی رو معرفی کنه. دقیقا سیستم واسطه گری خودمون اما از نوع اروپاییش... و از بین تمام مدل ها و تجربه ها این یکی جواب میده :) میگفت اولین باری که براش فسنجون پختم برگشت و گفت از طرف از مادرت تشکر کن که چنین دختری تربیت کرده :) و من اینجا فهمیدم موقعیت درست، فرد درست و رابطه درست اصلا چی هست و چطور میتونه باشه بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دکمه های لق کیبورد

  • بعضی وقتا میشه که به طرز عجیبی با نوشتن مشکل پیدا میکنم...مثل همین الان که میخواستم بنویسم و مطلب مثل یک عروس دریایی ژله ایی دائم از بین انگشتام سر میخوره و لابه لای کلید های کیبورد فرو میره و در نهایت با صدایی مثل هورررت از جلوی چشمم غیب میشه. بعضی مفهوم ها و معانی فقط یک جنبه ندارن. صورت های مختلفی از اون ها در ذهن تصویر میشه و خب در متن مگه میشه چه مقدار از اون تصویر رو منعکس کرد؟  شعر شاید تابلوی رساتری باشه. بخاطر وزن و آهنگ میشه احساس رو بیشتر انتقال داد با ضرب آهنگ شاد یا نوای محزون ابیات...آرایه ها هم که جای خود اما اون هم محدودیت های خاص خودش رو داره. گاهی در رویا بین شعرها که غرق میشم و تخیلات شکل میگیره از خودم میپرسم که آیا شاعر هم زمان سرودن چنین تصویری در ذهن داشته؟  مثلا در ذهنیت حافظ از کنار آب رکن اباد و گلگشت مصلی، هم چنین چهواره ی آبی در جریان بوده؟؟! یا از فغان کـ‌این لولیان شوخ شیرین‌کار شهرآشوب صدای دایره زنگی و ریچک خلخال به گوشش میرسیده؟ خیلی جالبه که در ذکر های جهان آخرت و در نمایش اعمال اینطور اومده که خود عمل حضور پیدا میکنه و نه حتی تصویر اون! برداشت من اینه که خود عمل و صورت ملکی حالا اینکه چی هست و چجور هست خدا میدونه که فهمش برای انسان معمولی سخته اما بسیار عجیب و جالبه... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • غصه های کبود..

  • خیرات جمعه این هفته رو به نیابت از فاطمه خانم عزیز درست کردم، که دوستی و محبتش از راه دور شامل حالم شده و بُعد فاصله به من  اجازه ی برآوردن حق دوستی رو به وجه احسن نداده. امیدوارم خدا به محبت اهل بیت دل خودش و خانواده ش رو آروم کنه. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • کارهای به ظاهر بی نتیجه

  • گاهی اوقاتم میشینم فیلم هلن کلر رو نگاه میکنم، اون قسمت تلاش های بیحاصل و رنج مربیش و اندکی از سنگینی شونه م کم میشه    , ...ادامه مطلب

  • اَبَر دغدغه های بشری

  • مثلا شاید یکی از غمناک انگیز ترین جای مشکلات این باشه که اقوام تلاش میکنن برای حلش پا پیش بذارن.. از این جا به بعد دیگه مشکلت فقط مشکل نیست بلکه نقطه ضعف سوپراستراتژیکت به حساب میاد.. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • وابستگی های ساده ۱

  • در حال بازخوانی مباحث اعتیاد بودم چند نکته نظرم رو جلب کرد، در جامعه تصورات مختلفی در مورد اعتیاد وجود داره و بسیاری از ما خواه ناخواه میتونیم به درجاتی از اعتیاد مبتلا بشیم. چه روندی اتفاق میفته که اعتیاد بوجود بیاد؟ فرد ماده ایی رو مصرف میکنه یا عملی رو انجام میده که باعث حس لذت در ذهن میشه. با ترشح ماده دوپامین در مغز (سامانه لیمبیک) حس لذت رقم میخوره. این دوپامین رو شما مثل یک قاشق شربت گوارا در نظر بگیرید که هر بار در دهان میگذارید از شیرینی و خوشمزگی اون وجودتون به وجد میاد. دوپامین همینکار رو در ذهن انجام میده. در واقع اگه دوپامین نباشه شما از یک قاشق شربت همونقدر لذت میبرید که از خوردن یک قاشق سرکه! خب شما اگه هر روز چند بار از این شربت گوارا بخورید چه اتفاقی میفته؟ بعد از نهایتا یک هفته دلتون رو میزنه، دلتون یک ماده جایگزین میخواد یا یک رایحه جدید شربت. یا اصلا ممکنه دلتون دیگه شیرینی نکشه و چیزی مثل دوغ بخواید! همه ی این ها به ترشحات هورمونی مغز ربط داره. خب بریم سراغ گزاره های جدی تر. در روند اعتیاد به مواد مخدر فرد با مصرف مواد احساس سرخوشی میکنه، چرا؟ چون همون ناقل دوپامین در مغزش آزاد شده و احساس لذت شکل گرفته. بعد از چند بار مصرف این فرآیند عادی میشه و مغز به میزان بیشتری دوپامین نیاز داره تا درکی از لذت داشته باشه. فرد معتاد میبینه که اون دز سابق مواد احساس سرخوشی سابق رو نمیده پس یا ماده رو تغییر میده و یا مقدار رو زیاد میکنه و به این صورت روز به روز وابسته تر میشه. خب چه اشکالی داره؟!  اینکه فرد بخواد دائم لذت بیشتر و بیشتری ببره چه موردی داره؟ مگه خوشی بده؟ لذت مضره؟! از چندین جنبه میشه به این سوال جواب داد:  اول اینکه بله، حد نامشخصی از, ...ادامه مطلب

  • دردسرهای من و منشی جدید

  • پیام دادن که لطفا تماس بگیرید باهاتون کار دارم. با تعجب چندبار پیام رو خوندم و جواب دادم که نیم ساعت دیگه وقت دارم و میتونید تماس بگیرید. دوباره پیامک که: من سرم خیلی شلوغه شما باید تماس بگیرید .... گفتم خب این وظیفه کاری شماست. شما منشی مرکزید و وظیفه تون همینه.. و پیامک دوباره: خانم محترم درست صحبت کنید نه با لحن طلبکارااا شما لازم نیست وظایف من رو به من یادآوری کنید... خب خودم رو به خوردن یک لیوان سکنجبین خیار دعوت میکنم تا ببینم چی میشه . بخوانید, ...ادامه مطلب

  • یادآوری های ساده

  • هنوز جمعیت داشت وارد مصلی میشد که ما برگشتیم بخاطر شرایط مامان نمیتونستیم زیاد بمونیم توو راه برگشت دائم آدم های مختلف سلام علیک میکردن و منی که مدتهاست از جمع ها فاصله گرفتم با تعجب جواب میدادم.. از مصلی خارج شدیم پیاده رو ها هم شلوغ بود، مامان کمی حالش جا اومد و داشت میخندید پرسید اونی که از پشت چشماتو گرفت کی بود؟ داشتم توضیح میدادم که شنیدم کسی اسم کوچیکم رو صدا میزنه.. با خودم گفتم حتما تشابه اسمیه، وگرنه توی این شلوغی و رفت و آمد آقایون، کسی اسم منو صدا نمیزنه که! از گوشه چشم دیدم یه خانم چادری سر کشیده از بین جمعیت و روی دوتا پا بلند شده باز اسمم رو صدا میزنه، کامل به سمتش برگشتم و با تعجب نگاش کردم...هر چقدر به ذهنم فشار آوردم خاطرم نیومد که کیه؟! حتی ته چهره آشنایی هم نداشت ... سریع جلو اومد و دستم رو گرفت و من شوکه شده به اجزای صورتش نگاه میکردم و حافظه بصریم با سرعت اسلاید های مختلف از تصاویر رو آنالیز میکرد و ... وقتی فهمیدم جیغ هر دوتامون هوا رفت گفتم الهام توییی؟! باورم نمیشد تپل تر شده بود و یه پسر وروجک کنارش بالا و پایین میپرید. چند دقیقه  فقط خندیدیم و بعد احوالپرسی های معمول ...... من و الهام از شلوغ ترین و شیطون ترین بچه های مدرسه بودیم در واقع برند خرابکاری و شیطنت!! جوری که بچه های دیگه گاهی ما رو به ارامش دعوت میکردن معلم ها از دستمون فراری بودن... دبیرهای دینی طاقت بحث رو نداشتن، جوری طومار مسائل اعتقادی رو در هم میپیچیدیم که حرفی برای گفتن نمونه.. از بین همه ی بچه های دو کلاس تیزهوشان اون سالها اون هایی که مهاجرت کردن، اون هایی که درگیر مسائل سیاسی از نوع براندازانه شدن اون هایی که کشف حجاب کردن.. نا محتمل ترین گزینه ها شاید ما بودیم،, ...ادامه مطلب

  • سلام به درهای باز شده آسمان

  • عبد، هر گره کوری داشته باشد، در ماه مبارک رمضان با ربّ خود در میان بگذارد، خداوند آن را باز می‌کند. پس، از ماه رمضان غفلت نکنید. حاج آقا مجتبی تهرانی (رحمت الله علیه) .......................... گاهی برای آدم مشکلی پیش میاد مشکل طولانی میشه انتظار رهایی از مشکل داره برای استراحت بی طاقت میشه و دوباره مشکلی روی مشکل بوجود میاد.. درد کم بود، غم هم اضافه شد باز مدتی صبر میکنه به خودش وعده استقامت میده احتمال امتحان میده و درست اون جایی که منتظر رهاییه باز هم مشکل دیگه ایی پیش میاد  گاهی به این طریق کوله باری روی دوش آدم سوار میشه که نمیتونه حملش کنه.. اینجا چاره کار واقعا چیه؟! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • استرس های انتخابی

  • شدن، یک وضعیت استرس برانگیزه. تبدیل شدن الف به ب. رفتن از پله یک به پله دو. وقتی روی پله یک قرار داریم ثابتیم و خوشحال از این ثبات. همینکه قصد میکنیم از پله یک به پله دو بریم دچار عدم ثبات و تزلزل میشیم، اینجاست که وضعیت استرس برانگیزه. به محض فرود اومدن در پله دو دوباره به وضعیت ثبات میرسیم. گرچه وضعیت استرس به نظر ناخوشایند میاد اما وضعیت ثبات هم گول زننده است، پس میتونه دو برابر ناخوشایند باشه چون یک باور خیالیه. ما تصور میکنیم حالت ایستایی بر پله دو به علت سکون خوشاینده. اما کسی که میخواد از طبقه اول به طبقه دوم بره میدونه که موندن طولانی مدت روی پله دو میتونه چقدر ناخوشایند تر از استرس حرکت بین پله ها باشه. حالت های ثبات و عدم ثبات در زندگی ما هم به همین صورت هستن.  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • وسوسه های دم عیدی ۲

  • خان دایی چهارم از سلسله طایفه ی دایی ها داره میره خونه بخت عروسیش رو انداخته چه تاریخی؟ ۱۰ فروردین وسط ماه رمضون. ضمن عرض سلام و ارادت به روح داماد عزیز، همبازی کودکی تا بحال خیلی دلم میخواد از ۲۹ اسفند تا خود ۱۵ فروردین رو برم کرج و به روی خودم نیارم که عروسی در کار بوده. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • از سری نمیدانم های روزگار

  • ...هر چند وقت یکبار هم میروم صندوق دریافتی های وبلاگ و آن نظراتی که با اسم های دیگر گذاشتی و من هم همه را از قبل فرستاده ام هرزنامه، چک میکنم..., ...ادامه مطلب

  • مهمترین کار انسان قرن بیست و یکم

  •   تکان نخور! به هیچ چیز دست نزن!!.., ...ادامه مطلب

  • از سری چراهای اجتماعی

  • کمتر از یکساعت مونده به اذون . سر خیابون منتظر تاکسی با له ترین حالت ممکن ایستادم . آقای مسنی با پراید درب و داغون نیش ترمز میزنه. مقصد رو میگم. میگه دو مسیره ها!میدونم دو مسیره. سوار میشم.شروع میکنه , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها