ترک

متن مرتبط با «ساده» در سایت ترک نوشته شده است

مفاهیم اعتقادی به زبون ساده لری

  • احتمالا شنیدید که در داستان ها و متون دینی برخی مذاهب مطالبی در مورد کشتی گرفتن فلان پیامبر با خداوند(نعوذبالله) یا در مورد فرزند داشتن خداوند و مواردی از این دست بیان شده. خیلی از ما با خوندن مطالب اینچنینی ممکنه خندمون بگیره یا بگیم واضحه که این صفات از خداوند به دوره. اما در مقیاس وسیع تر که نگاه کنیم میفهمیم با چند کلمه ساده چقدر در ادیان و مذاهب گوناگون انحراف ایجاد شده. وقتی اصل و یگانگی توحید زیر سوال میره، بندگان خدا دیگه معیار ثابتی برای زندگی ندارن. مثلا وقتی یک بنده به این نتیجه برسه که نعوذ بالله نبی یا خداوند خطا مرتکب شده با خودش میگه خب منم حق دارم خطا مرتکب بشم و هیچ اشکالی نداره.  این دروغ ها هر چقدر به منبع توحید نزدیک تر باشن در نهایت زاویه انحراف بزرگتری میسازن و هر چقدر از توحید فاصله میگیرم انحرافات خرد تری رو رقم میزنن. خدا چرا توحید رو برای فرد و اجتماع واجب میدونه؟ چون قراره اجتماع بر اساس یک اصل واحد و یک نقطه تعادل حرکت کنن، اگر نقاط تعادل متعدد باشن (در واقع یعنی نقطه تعادلی نباشه) هر کس به سمت و سو و جهتی میره و در واقع خود اجتماع و افراد به مرور هلاک میشن. برای ساختن یک دیوار سادهوبه شاقول نیازه وگرنه در نهایت آجرها فرو میریزن.  حالا آدم یک بررسی بکنه و با خودش ببینه که چه کسانی از توحید و تمام زیر شاخه هاش وحدت زدایی میکنن، اینها ضداجتماع ترین افراد بحساب میان. کار ما از توحید شروع میشه و با زیر شاخه های اون مثل نبوت  امامت، عدل و احکام و قوانین و ... جلو میره. اینکه کسی بدون استدلال خاصی و تنها بر اساس وهم، خیال یا خواسته شخصی این موارد رو نسبی خطاب میکنه یا دیگران رو تشویق به نسبیت گرایی میکنه فارغ از اینکه نیت اصلاح د, ...ادامه مطلب

  • وابستگی های ساده ۱

  • در حال بازخوانی مباحث اعتیاد بودم چند نکته نظرم رو جلب کرد، در جامعه تصورات مختلفی در مورد اعتیاد وجود داره و بسیاری از ما خواه ناخواه میتونیم به درجاتی از اعتیاد مبتلا بشیم. چه روندی اتفاق میفته که اعتیاد بوجود بیاد؟ فرد ماده ایی رو مصرف میکنه یا عملی رو انجام میده که باعث حس لذت در ذهن میشه. با ترشح ماده دوپامین در مغز (سامانه لیمبیک) حس لذت رقم میخوره. این دوپامین رو شما مثل یک قاشق شربت گوارا در نظر بگیرید که هر بار در دهان میگذارید از شیرینی و خوشمزگی اون وجودتون به وجد میاد. دوپامین همینکار رو در ذهن انجام میده. در واقع اگه دوپامین نباشه شما از یک قاشق شربت همونقدر لذت میبرید که از خوردن یک قاشق سرکه! خب شما اگه هر روز چند بار از این شربت گوارا بخورید چه اتفاقی میفته؟ بعد از نهایتا یک هفته دلتون رو میزنه، دلتون یک ماده جایگزین میخواد یا یک رایحه جدید شربت. یا اصلا ممکنه دلتون دیگه شیرینی نکشه و چیزی مثل دوغ بخواید! همه ی این ها به ترشحات هورمونی مغز ربط داره. خب بریم سراغ گزاره های جدی تر. در روند اعتیاد به مواد مخدر فرد با مصرف مواد احساس سرخوشی میکنه، چرا؟ چون همون ناقل دوپامین در مغزش آزاد شده و احساس لذت شکل گرفته. بعد از چند بار مصرف این فرآیند عادی میشه و مغز به میزان بیشتری دوپامین نیاز داره تا درکی از لذت داشته باشه. فرد معتاد میبینه که اون دز سابق مواد احساس سرخوشی سابق رو نمیده پس یا ماده رو تغییر میده و یا مقدار رو زیاد میکنه و به این صورت روز به روز وابسته تر میشه. خب چه اشکالی داره؟!  اینکه فرد بخواد دائم لذت بیشتر و بیشتری ببره چه موردی داره؟ مگه خوشی بده؟ لذت مضره؟! از چندین جنبه میشه به این سوال جواب داد:  اول اینکه بله، حد نامشخصی از, ...ادامه مطلب

  • یادآوری های ساده

  • هنوز جمعیت داشت وارد مصلی میشد که ما برگشتیم بخاطر شرایط مامان نمیتونستیم زیاد بمونیم توو راه برگشت دائم آدم های مختلف سلام علیک میکردن و منی که مدتهاست از جمع ها فاصله گرفتم با تعجب جواب میدادم.. از مصلی خارج شدیم پیاده رو ها هم شلوغ بود، مامان کمی حالش جا اومد و داشت میخندید پرسید اونی که از پشت چشماتو گرفت کی بود؟ داشتم توضیح میدادم که شنیدم کسی اسم کوچیکم رو صدا میزنه.. با خودم گفتم حتما تشابه اسمیه، وگرنه توی این شلوغی و رفت و آمد آقایون، کسی اسم منو صدا نمیزنه که! از گوشه چشم دیدم یه خانم چادری سر کشیده از بین جمعیت و روی دوتا پا بلند شده باز اسمم رو صدا میزنه، کامل به سمتش برگشتم و با تعجب نگاش کردم...هر چقدر به ذهنم فشار آوردم خاطرم نیومد که کیه؟! حتی ته چهره آشنایی هم نداشت ... سریع جلو اومد و دستم رو گرفت و من شوکه شده به اجزای صورتش نگاه میکردم و حافظه بصریم با سرعت اسلاید های مختلف از تصاویر رو آنالیز میکرد و ... وقتی فهمیدم جیغ هر دوتامون هوا رفت گفتم الهام توییی؟! باورم نمیشد تپل تر شده بود و یه پسر وروجک کنارش بالا و پایین میپرید. چند دقیقه  فقط خندیدیم و بعد احوالپرسی های معمول ...... من و الهام از شلوغ ترین و شیطون ترین بچه های مدرسه بودیم در واقع برند خرابکاری و شیطنت!! جوری که بچه های دیگه گاهی ما رو به ارامش دعوت میکردن معلم ها از دستمون فراری بودن... دبیرهای دینی طاقت بحث رو نداشتن، جوری طومار مسائل اعتقادی رو در هم میپیچیدیم که حرفی برای گفتن نمونه.. از بین همه ی بچه های دو کلاس تیزهوشان اون سالها اون هایی که مهاجرت کردن، اون هایی که درگیر مسائل سیاسی از نوع براندازانه شدن اون هایی که کشف حجاب کردن.. نا محتمل ترین گزینه ها شاید ما بودیم،, ...ادامه مطلب

  • دودوتا چهارتای ساده

  • میخواستم انتخاب رشته کنم، عشق و علاقه ام هنر و نقاشی بود، بهترین شاگرد کلاس هنر بودم.. با دو دوتا چهارتای ساده به این نتیجه رسیدیم که خواندنش نمیصرفد، این شد که آمدم علوم پزشکی... تصمیمم عاقلانه بود... اما هنوز که هنوز است دلم برای هنر پر میکشد، الان هم دارم تصمیم عاقلانه میگیرم، داریم تصمیم  عاقلانه میگیریم...بهتر است اینطور باشد شازده..., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها