ترک

متن مرتبط با «مودی حقیقی بند الف یا ب» در سایت ترک نوشته شده است

من و جهازبرون

  • چیکار میکنم؟ در حال تهییه جهازم برای نسترن خانم. و با مسائل مادی و معنوی پیرامونش سرگرمم. یکی از اولین نکاتی که در رابطه کار خیریه طور نظرم رو به خودش جلب کرد بحث "حرکت " هست. حرکت چیه؟ اینکه باید اقدام کنی تا کارها جور بشه. اوایل حدود ۴ تومن توی کارت جمع شد و من هر بار شرمنده مادر نسترن میشدم که خب چیزی دستمون نیست. آخرش خسته شدم و ضروری ترین قلم جهیزیه رو پرسیدم و رفتم که بخرم و بعد از اون بود که مبالغ از دست رفته جبران میشدن. الان ی کارت داریم و ۱۴ تومن!!! قاعدتا طبق حساب کتاب مادی نباید اینطور میشد ولی خب ... یک نکته ی دیگه ایی که نه تنها در این کار بلکه سایر کارها هم ذهنم رو مشغول میکنه بحث هدفه! من چرا دارم اینکار رو انجام میدم؟ اینکه کلی دلیل هست واضحه توصیه های دینی و دلایل نوع دوستانه. اما من بحثم چیز دیگه اییه منظورم اینه که خودم به چه علتی دارم اینکار رو میکنم؟ بخاطر عذاب وجدان؟ بخاطر حس غرور کمک به دیگران؟ بخاطر جالب و هیجان انگیز بودن در متن اینطور کارها بودن؟ انگیزه های پنهان و زیرزیرکی در کنار انگیزه های آشکار فکرم رو درگیر کرده. به خودم میگم اگه یک روزی بفهمم از این دست کارها فقط خستگیش برام مونده و نیت ها صادقانه نبوده چی؟  حال و هوای روح آدم زمان انجام دادن اینطور کارها اصلا چطور باید باشه؟ و از این دست موارد. ........................ پ.ن: برای نسترن دعا کنید تا زودتر شرایط ازدواجش فراهم بشه. پ.ن ۲: اگه مایل به مشارکت در تهییه جهیزیه هستید هم کامنت خصوصی بذارید که آدرس پیج اینستای مربوطه خدمتتون ارسال بشه :) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • من و جهاز برون ۲

  • اگه به من بگن برای سمینار یا یک برنامه فرهنگی محتوا بچین راحت اینکار رو انجام میدم. اگه ازم بخوان که در چند حوزه کتاب مناسب معرفی بکنم هم از عهده ش برمیام. میتونم بگردم و ابزار مناسب برای یک کار دستی رو تهییه کنم و از روی آموزش های مجازی یاد بگیرم که چطور گلدوزی انجام بدم.  اما در مورد جهاز؟! فکر میکردم کار راحتی باشه، که تجربه این چند هفته اخیر به من ثابت کرد که بستن پک جهاز میتونه از بستن برنامه اردوی طرح ولایت هم سخت تر باشه. چرا؟ قسمتیش برمیگرده به سلیقه مینیمال پسند من. برای مثال من هیچوقت نفهمیدم چرا دوستام وقتی عروس میشن دنبال ست کردن فرش دست باف گل صورتی با تابلو فرش راهروی کناری میوفتن وقتی میتونن کل خونه رو موکت کرم رنگ بندازن و با چندتا ابزار چوبی و گلدون فضای دلنشینی به خونه بدن. یا مثلا لزوم خرید سماور، کتری برقی و همینطور قوری کتری لعابی رو نفهمیدم. در واقع میفهمم اما متوجه نمیشم! یا در مورد قابلمه ماهیتابه، با خودم میگفتم دوتا جوون اول زندگیشون نهایتا دو تا قابلمه بخوان و یدونه ماهیتابه دیگه سرویس ده پارچه قابلمه به چه کار آید؟ اما بررسی های میدانی به اینجا انجامید که هر فرهنگی زیر و بم های خودش رو داره و مثلا در فلان روستا اگه جهاز دختر از چند نقطه ایراد داشته باشه رسوایی بزرگی بحساب میاد :/ خیلی هم مسئله قیمت نیست. دختر خانم اگه در جهازش خوردروی ۱ میلیاردی داشته باشه اما سماور پر زرق و برق طلایی پسند نباشه اون خودرو اصلا به چشم نمیاد... به اینجای کار تهییه جهاز که رسیدیم من رسما استعفا دادم!  و همه ی زحمت ها افتاد گردن مادر یکی از دوستان و دوتا دخترش که با در نظر گرفتن بودجه، مسائل شرعی از قبیل دوری از اسراف، در نظر گرفتن بایدها و نبایده, ...ادامه مطلب

  • به یمن اردیبهشت در جوار گلهای آویزی

  • صورت خوبت نگارا خوش به آیین بسته‌اند گوییا نقش لبت از جان شیرین بسته‌اند از برای مقدم خیل و خیالت مردمان ز اشک رنگین در دیار دیده آیین بسته‌اند کار زلف توست مشک‌افشانی و نظارگان مصلحت را تهمتی بر نافهٔ چین بسته‌اند یارب آن روی است و در پیرامنش بند کلاه یا به گرد ماه تابان عقد پروین بسته‌اند خط سبز و عارضت را نقش بندان خطا سایبان از عنبر تر گرد نسرین بسته‌اند جمله وصف عشق من بودست و حسن روی تو آن حکایتها که بر فرهاد و شیرین بسته‌اند حافظا محض حقیقت گوی یعنی سر عشق غیر از این گویی خیالاتی به تخمین بسته‌اند بخوانید, ...ادامه مطلب

  • الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّی لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ...

  • گاهی دوستان در مورد بدی های فضای مجازی مینویسن یا خلوتی فضای بیان و خیلی مسائل دیگه که کاملا درسته در کنارش اتفاقاتی در گذرها و جویبارهای عبور کننده بین صفر و یک در حال وقوعه که فقط میشه گفت بسی جای شگفتی، هزار الله اکبر، هزار سبحان الله... اگر اشتباه نقل نکنم آیت الله بهجت رحمت الله جایی گفته بودن در و دیوار هم میتونن راهنما و معلم باشند! بذارید نقل دقیقش رو سرچ کنم . . اگر کسی اهلیت داشته باشد، یعنی طالب معرفت باشد و در طلب، جدیت و خلوص داشته باشد، در و دیوار به اذن الله معلمش خواهند بود ساختار عالم خیلی عجیب و در عین ساده است بنظرم. شاید من اشتباه کنم، نمیدونم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بهار

  •   مبارک و سرسبز بحمدلله :)        , ...ادامه مطلب

  • پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۴۰۲

  •     آنکه بر ظلم شب حمله ور شد ...       ______________________ پ.ن: الحمدلله بر وجود نعمت اولیاء الله   پ.ن ۲: گفت شکر نعمت، نعمتت افزون کند    , ...ادامه مطلب

  • از این دست قضایا ۴

  • حوالی سال ۸۰ دوستی داشتم که در همسایگی ما نبش کوچه به سمت بزرگراه زندگی میکردند. یکی دو سال از من کوچکتر بود و دو برادر بزرگتر از خودش داشت. بخاطر دوستی پدرها ما هم روابط خوب و نزدیکی داشتیم. در همان سالها پدر دوستم در ماموریت کاری فوت کرد. مادر و سه فرزند مشمول ترحم همسایه ها و فامیل بودند و بعد از آن اتفاق زندگیشان تا حدی از مسیر طبیعی خارج شد. در کوچه ی ما تنها زنی که بیوه شده بود خانم آقای ف بود. و همین روی تعامل آن خانواده با سایر همسایه ها اثری منفی داشت. علی الخصوص که خانم آقای ف به نسبت جوان بود. یکی دو سال که از مرگ آقای ف گذشت، اینطور به گوش ما رسید که قرار است خانم آقای ف ازدواج کند. در عالم بچگی این اتفاق برای من عجیب بود. مخصوصا با داستان هایی که از ناپدری ها و نامادری های بدجنس در تلویزیون دیده بودم هر بار که دوستم را میدیدم به خیال خودم ابری از بیچارگی و غم چهره اش را پوشانده بود. مراحل ازدواج خانم آقای ف در حال طی شدن بود. در بعدازظهر گرم یکی از روزهای تابستان صدای فریاد و جنجال آرامش خواب عصرگاهی ما را به هم زد. سرک کشیدیم که ببینیم چه خبر است؟! انتهای کوچه به سمت بزرگراه دعوایی اساسی در جریان بود. خانواده ی آقای ف با قشون چند نفره در حال نزاع درب منزل خانم مرحوم ف بودند. بعد ها از صحبت بزرگترها اینطور دستگیرم شد که خاتواده مرحوم از ازدواج جدید عروس سابقشان ناراضی بودند و قشون کشی سنتی جهت زنده کردن یاد پسر متوفایشان و برای زهر چشم گرفتن از عروس سابق راه انداخته بودند. خیلی قصد ندارم زوایای داستان را بررسی کنم. یک خاطره ی دور بیش از این امکان شرح و بسط ندارد. نقطه ی تمرکزم در مورد این خاطره مفهوم انتظار است و حد و حدود آن. اینکه ما تا چه اندازه میتوا, ...ادامه مطلب

  • از این دست قضایا

  • تا مطلب پست قبل آماده میشه یک نیمچه روایت واقعی بنویسم اینجا برای تذکر خودم که یادم نره گاهی ممکنه آدم سر از کجاها پیدا کنه... دو تا دوست محترم هستن خانم الف و خانم ب. خانم الف دلبسته ی یکی از خواستگاران محترم و موجهی میشه که درب منزلشون رو میزنن و در رویای تشکیل یک زندگی عاشقانه روزهاش رو به شب میرسونه. در پروسه ی خواستگاری مشکلی پیش میاد و روند طولانی میشه. مشکل از جانب خانواده ی پسر و شخص مادرشون هست که دوست ندارن پسرشون با دختری که بین نودونه جنبه ی مثبت یک جنبه ی منفی هم دارن ازدواج کنه(جنبه ی منفی نظر مادر پسره، از نظر شرع و دین اصلا این ویژگی منفی به شمار نمیاد). پسر کی هستن؟ نواده ی وکیل الرعایا ؟ خیر. یک کارمند قراردادی ساده که دختر خانم بخاطر جنبه های دینی و ایمانی ایشون رو پذیرفتن. این پروسه ی خواستگاری چند سال طول بکشه خوبه؟ یکسال؟ دو سال؟ سه سال... پنج سال! و دختری که در این بین منتظره و سالهای عمرش در این انتظار از بین میره و پسری که اصرار میکنه که من دارم تمام تلاشم رو میکنم برای رضایت مادر... کار به مراجعه به اساتید عرفان در قم میرسه و ...  پسر از یکسو نگران دل مادر از یکسو نگران تباه کردن زندگی دختر... در نهایت اعلام میکنه که نمیشه و زندگی شما دختر خوب تباه میشه اگر همسر من باشید، شما رو به خیر و ما رو به سلامت.. بریم سراغ خانم ب، چه نقشی در داستان ما دارند؟ دوست صمیمی خانم الف هستند و در جریان ماجرا و بدبین به مسائل و بعد از خراب شدن حال خانم الف و به اتمام رسیدن کار نگران ما وقع و همچنین ناظر این جریان چند ساله... خانم ب تعریف میکردن که دوستش الف به اون آقا پسر گفته بود که من محرم اسرارشم و در خیلی از مسائل کاری و مشاورات با من در ارتباطه. کمی که , ...ادامه مطلب

  • قرارهای بعد از سی سالگی

  • امروز با "مسافری از هند" و "مارکوپولو" بیرون رفتیم. آخرین باری که همدیگه رو دیدیم دو یا سه سال پیش بود. از حلقه صمیمی دوستان دوران دبیرستان فقط ما سه تا موندیم که به قرار و دیدارهای سالانه علیرغم اختلافات شدید فکری همچنان پای بندیم.  دیدارمون معمولا اینطوری پیش میره که تا یکی میاد حرف سیاسی و فرهنگی بزنه اون یکی سریع میگه اینو نگو الان دعوامون میشه! :)))) همه چند لحظه سکوت میکنیم و در نهایت به مسائل دیگه میپردازیم... امروز بحث حول محور ازدواج مارکوپولو بود..بعد از سالها اقامت در (...) بالاخره فرد مناسب رو پیدا کرد و دوره آشنایشون به لطف خدا بخوبی در حال پیش رفتنه.  حالا چطور آشنا شدن؟ یکی از خانم معلم های کلاس زبانش که همسر آسیایی داره باهاش صحبت میکنه و اجازه میگیره که فرد مناسبی رو معرفی کنه. دقیقا سیستم واسطه گری خودمون اما از نوع اروپاییش... و از بین تمام مدل ها و تجربه ها این یکی جواب میده :) میگفت اولین باری که براش فسنجون پختم برگشت و گفت از طرف از مادرت تشکر کن که چنین دختری تربیت کرده :) و من اینجا فهمیدم موقعیت درست، فرد درست و رابطه درست اصلا چی هست و چطور میتونه باشه بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دکمه های لق کیبورد

  • بعضی وقتا میشه که به طرز عجیبی با نوشتن مشکل پیدا میکنم...مثل همین الان که میخواستم بنویسم و مطلب مثل یک عروس دریایی ژله ایی دائم از بین انگشتام سر میخوره و لابه لای کلید های کیبورد فرو میره و در نهایت با صدایی مثل هورررت از جلوی چشمم غیب میشه. بعضی مفهوم ها و معانی فقط یک جنبه ندارن. صورت های مختلفی از اون ها در ذهن تصویر میشه و خب در متن مگه میشه چه مقدار از اون تصویر رو منعکس کرد؟  شعر شاید تابلوی رساتری باشه. بخاطر وزن و آهنگ میشه احساس رو بیشتر انتقال داد با ضرب آهنگ شاد یا نوای محزون ابیات...آرایه ها هم که جای خود اما اون هم محدودیت های خاص خودش رو داره. گاهی در رویا بین شعرها که غرق میشم و تخیلات شکل میگیره از خودم میپرسم که آیا شاعر هم زمان سرودن چنین تصویری در ذهن داشته؟  مثلا در ذهنیت حافظ از کنار آب رکن اباد و گلگشت مصلی، هم چنین چهواره ی آبی در جریان بوده؟؟! یا از فغان کـ‌این لولیان شوخ شیرین‌کار شهرآشوب صدای دایره زنگی و ریچک خلخال به گوشش میرسیده؟ خیلی جالبه که در ذکر های جهان آخرت و در نمایش اعمال اینطور اومده که خود عمل حضور پیدا میکنه و نه حتی تصویر اون! برداشت من اینه که خود عمل و صورت ملکی حالا اینکه چی هست و چجور هست خدا میدونه که فهمش برای انسان معمولی سخته اما بسیار عجیب و جالبه... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ما نمیخوایم فوتبال ببینیم!

  • متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. هواداران فوتبال در حال سردادن این شعار: ما نمیخوایم فوتبال ببینیم، میخوایم بریم فلسطین ... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مبارزه

  • لذتی که در مبارزه هست در هیچ چیزی دیگری نیست، حداقل این تصور منست.  تصور میکنم اگر انسان لذت مبارزه را بچشد تمام لذت ها تحت الشعاع آن قرار خواهند گرفت. حتی در سطوح مادی هم لذت مبارزه کردن برای اهل آن چشیدنی است چه برسد سطوح بالاتر با هدف های درست و معنوی... ویدیوی پست قبل برای من مبین همین نکته است بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جلوه ی بی پایان

  • يكشنبه, ۵ آذر ۱۴۰۲، ۰۷:۴۵ ب.ظ متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. ۳ ۰ ۰۲/۰۹/۰۵ أنارستان بخوانید, ...ادامه مطلب

  • عطر خوش صبح

  • صبح ها وقتی برای قدم زدن بیرون میرم، قبل از اینکه شهر فعالیتش رو شروع کنه هر نفس خنک انگار بازتابی از واژه ی الحمدللهِ.... باقی ساعات روز شاید مشغله و شاید مشغولیات بصری این اجازه رو بهم نمیده که متوجه باشم هر لحظه چقدر زیباست، اما صبح جور دیگه اییه چقدر هوا اینروز ها خوبه بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ضرب آهنگ آشنا

  • متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. جهانی از انواع سازها از دف گرفته تا پیانو از اَبَر سازهای بادی تا سوتک قرمز کودکان کوی و برزن.. قاشقک های شب یلدا ریتم انگشتان بر روی میز نوای برهم زنش منقار درنا چکیدن قطره بر دریا انگار همه بر روی یک موج تنظیم شده باشند بدون هماهنگی قبلی آنکه میداند، ضرباهنگ را میشناسد به گوش سر نه، به شنیدار قلب  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها