ترک

متن مرتبط با «روزگار سگی من» در سایت ترک نوشته شده است

به یمن اردیبهشت در جوار گلهای آویزی

  • صورت خوبت نگارا خوش به آیین بسته‌اند گوییا نقش لبت از جان شیرین بسته‌اند از برای مقدم خیل و خیالت مردمان ز اشک رنگین در دیار دیده آیین بسته‌اند کار زلف توست مشک‌افشانی و نظارگان مصلحت را تهمتی بر نافهٔ چین بسته‌اند یارب آن روی است و در پیرامنش بند کلاه یا به گرد ماه تابان عقد پروین بسته‌اند خط سبز و عارضت را نقش بندان خطا سایبان از عنبر تر گرد نسرین بسته‌اند جمله وصف عشق من بودست و حسن روی تو آن حکایتها که بر فرهاد و شیرین بسته‌اند حافظا محض حقیقت گوی یعنی سر عشق غیر از این گویی خیالاتی به تخمین بسته‌اند بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۴۰۲

  •     آنکه بر ظلم شب حمله ور شد ...       ______________________ پ.ن: الحمدلله بر وجود نعمت اولیاء الله   پ.ن ۲: گفت شکر نعمت، نعمتت افزون کند    , ...ادامه مطلب

  • چرخش روزگار

  • به تازگی تست MBTI رو بعد از مدتها دوباره انجام دادم و نتیجه این شد که به لحاظ تایپ شخصیتی تغییر کردم! کمی تا قسمتی برام عجیب بود. از جهاتی هم میدونستم و احتمالش رو میدادم... الان دلم برای شخصیت قبلی و صورتک مربوط به اون تا حدودی تنگ شده بخوانید, ...ادامه مطلب

  • چرخ و فلک روزگار

  • انتهای دبیرستان حدفاصل سرویس های بهداشتی و دیوار انتهایی حیاط فضای دنج ما بود. برای فرار از برنامه صبحگاهی، فرار از کلاس های ناخوشایند و یا برنامه های فرمالیته اونجا پناه میگرفتیم. کتاب های هری پاتر رو اونجا دورخوانی میکردیم، نوشته های جدید و دستاوردهای ادبی رو توی اون محفل چند نفره برای هم ارائه میکردیم. تتوهای سمپاد رو با روانویس روی دست هم میزدیم و در مورد برنامه های جدی برای آینده جهان اونجا صحبت میکردیم. اجرای پرده های نمایشنامه های سه تفنگدار، مونت کریستو قسمتیش اونجا رقم خورد.  هر کدوم منسوب به کاراکتری از بین کتاب های داستان بودیم. زمان انتخاب اسم به رای اکثریت، قرعه فرد ویزلی به اسم من خورد. یکی از برنامه هامون برای آینده پیوستن به گروه پزشکان بدون مرز بود. به خودمون افتخار میکردیم که از سطح پوسترهای انریکه و آوریل بالاتر رفتیم و آیدلی مثل چگوارا داریم! ر. گرایشات اسلامی داشت و همینطور پ. و چون گرایش ها با نوگرایی هایی مثل افکار شریعتی و آهنگ های سامی یوسف پیوند خورده بود مشمول انزجار و تمسخر ما نمیشد. یادمه در مورد پزشکان بدون مرز که صحبت میکردیم ر. میگفت: پزشکان بدون مرز از شرایط خدمتشون آشکار نبودن نمادهای دینیه! منم میخندیدم و میگفتم عیب نداره موهامون رو میتراشیم که نه موها پیدا باشن نه لازم باشه حجاب بذاریم!!! برای رضای خاطر ر. میگفتم و چه حرف ها که من برای رضای خاطر این و اون نگفتم و چه کارها که نکردم. ***** پدر مجموعه ایی از آثار شریعتی داشت. اصلا علاقه ایی به خوندنشون نداشتم. برای عمیق تر شدن رفاقتم با پ. هر از گاهی چند صفحه ایی میخوندم. ر. شیفته ی مدلینگ بود و سعی میکرد گام برداشتنش به سبک کت واک، قدم پشت قدم باشه...فرم مسخره ایی میشد اما خب در عا, ...ادامه مطلب

  • پیامی از یک دوست تفریطی به من افراطی

  • (از سری کامنت های خصوصی که بدون آدرس دریافت میکنم): امروز داشتم یه ویدیو میدیدم از اثر مومنتوم یا تکانه خطی. به این معنی که رفتار کوچک ما می‌تونه اثرات بزرگی روی جهان بذاره. توی اون ویدیو یه دومینو از 13 قطعه تشکیل شده بود. اولین قطعه که کوچکترین قطعه بود حدود 50 گرم بود. رد و 13همین قطعه 50 کیلوگرم(هر قطعه ۱۵ برابر قطعه قبلی) . در نهایت یه قطعه 50 گرمی یه قطعه 50 کیلویی رو انداخت.بنویسین. گرچه من گاهی میام اینجا فک می‌کنم شما کمی افراطی هستین اما شما خوب می‌نویسین. نوشته‌های شما می‌تونن اون قطعه 50 گرمی باشن بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دردسرهای من و منشی جدید

  • پیام دادن که لطفا تماس بگیرید باهاتون کار دارم. با تعجب چندبار پیام رو خوندم و جواب دادم که نیم ساعت دیگه وقت دارم و میتونید تماس بگیرید. دوباره پیامک که: من سرم خیلی شلوغه شما باید تماس بگیرید .... گفتم خب این وظیفه کاری شماست. شما منشی مرکزید و وظیفه تون همینه.. و پیامک دوباره: خانم محترم درست صحبت کنید نه با لحن طلبکارااا شما لازم نیست وظایف من رو به من یادآوری کنید... خب خودم رو به خوردن یک لیوان سکنجبین خیار دعوت میکنم تا ببینم چی میشه . بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خوش آمد گویی به منشی جدید

  •  به منشی مرکز گفتم فعلا به بیمار شماره ۵ نوبت نده به وقتش خودم بهت اطلاع میدم.. رفته به بیمار گفته خانم فلانی گفتن که بهتون نوبت ندم!! مادر دوتا از بیمارها هم بخاطر برخورد بد و فحاشی مرکز رو با بغض و خشم ترک کردن... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • در مدح و منقبت بیعاری..

  • خب بالاخره عروسی دهه که منتظرش بودیم و از ماه های قبل براش تدارک دیده بودیم فرارسید و دایی کوچیکه رو داماد کردیم.. مشکل کجاست؟ هیچی، یه مشکل خیلی کوچولو به جای فیلمبردار خانم سه تا فیلمبردار مرد چپوندن توی سالن ... من و ته تغاری هم در منتهی الیه سالن چادر چاقچور کرده نشستیم و به ساعت ها اتلاف وقت فکر میکنم و به روح ژن، ژیان، ئاظادی اوف میفرستیم... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • از سری نمیدانم های روزگار

  • ...هر چند وقت یکبار هم میروم صندوق دریافتی های وبلاگ و آن نظراتی که با اسم های دیگر گذاشتی و من هم همه را از قبل فرستاده ام هرزنامه، چک میکنم..., ...ادامه مطلب

  • ..بسم الله الرحمن الرحیم..

  • شب سه شنبه است با یکی از دوستان در حال گفت و شنودیم تلفنی و از راه دور. جنایات داعش را مرور میکنیم و تعارفات دخترانه دیگر . دلم برای دوستم تنگ میشود حتی وقتی بارها حرف میزنیم این دلتنگی بیشتر و بیشتر , ...ادامه مطلب

  • بی بی سی فارسی منتشر کرد!

  •   ضعف هواپیمای بویینگ خطوط هوایی اوکراین و احتمال خرابکاری عناصری جهت تحت الشعاع قرار دادن شکست مفتضحانه آمریکا در منطقه عامل کشته شدن هموطنانمان. طبق آخرین اخبار واصله از اوکراین علت سقوط هواپیما میت, ...ادامه مطلب

  • مکالمات من و نفسم!

  • من استاد بی نظمی ام، میتونم در سطح دکتری بهترین دانشگاه های جهان تدریسش کنم. تمام تئوری های تئوریسین ها در رابطه با نظم رو ظرف سه ثانیه رد میکنم. تا الان هیچکی رو دستم بلند نشده...پس قبل از اینکه توصیه ایی بکنی حواست رو خوب جمع کن., ...ادامه مطلب

  • گمنام باید به حضورش رسیدن

  • یه روزی میام زیارت شمایا شما قدم رنجه میکنید.. , ...ادامه مطلب

  • بخاطر امثال من

  • یک دروغی باید این میان باشد. اینکه ما هر چه بیشتر تلاش میکنیم بیشتر در گناه فرو میرویم و امثال محسن سرشان روی نیزه میرود... این وسط یکی راه را اشتباه نشان ما داده یا اساسا" تمام این وقایع دروغی رنگ و لعاب دار است؟؟؟ خیلی ببخشید اما من به همه چیز دارم شک میکنم....به این فضاحت نفس و حقارت اراده.... شاید به جای اینکه در کتب شهدا بنویسند از ابتدای ولادت نور قرآن از چهره اش برمیخواست باید یک نکته اساسی دیگر را مینوشتند.... مثلا" مینوشتند فلانی علیرغم اینکه صبح تا شب سرش بند فلان عیاشخانه بود آخرش از رحمت خدا ناامید نشد و برگشت...خدا هم آغوش باز گشود...... برای مایی که نه نور قرآنی توی پیشان,بخاطر,امثال ...ادامه مطلب

  • من عرف ...

  • آدمی به دنبال خود است یا به دنبال دیگری؟! من اخیرا" زیر نیمکت های توی پیاده رو را هم میگردم! , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها