سالها

ساخت وبلاگ


 

"اولین سیگار" را که گفتی خنده ام گرفت...تو نمیدانی من سالها از دوری تو چگونه در خود میپیچیدم، چه قبل از آشناییت و چه بعد از آن...نمیدانی سالها از نبود انسانی که با او همکلام شوم سکوت پیشه کردم...در جمع تنها بودم و در خلوت ملتهب تا تو پیدا شدی..

حکایت آبی که بعد از سعی و صفا از زمین جوشید..و چه زود دوباره به دل زمین بازگشت.

سیگارها کشیدم شازده. و حین کشیدن همیشه به این فکر میکردم که آیا میشود کسی باشد که با همه ملاک های متعالی بشود اینقدر باهاش راحت بود که کنارش دو نخ سیگار کشید...

اخم نکن شازده، معتاد نشده ام...کل سیگارهای عمرم شاید به ده نخ هم نرسیده باشد..

 

شازده زیادی با هم جور بودیم، چشم بخیل دنیا تاب نیاورد ..

چشمانت را درویش کن و این سطرها را نبین، بگذار غرورم را حفظ کنم تا زمانی که مرز و حایلی میانمان نباشد...



ترک...
ما را در سایت ترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2waitor1 بازدید : 141 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1396 ساعت: 10:43