هر چه شد...

ساخت وبلاگ


و اگر یکنفر بیاید و بپرسد که سخت ترین تصورت از آینده چیست

خاطره آن روز را برایش بازگو میکنم که در اتوبوس به خانه های آفتابگیر آجرنما نگاه میکردم. یک آن فکرم رفت به سمت تو ..

اینکه از چنین خانه ایی بیرون بیایی و ته دلت غصه باشد و ناراحتی و افسوس..

چنان قلبم فشرده شد که همانجا دعا کردم هر چه میخواهد بشود، اما تو راضی و خوشنود باشی، دلت گرم باشد و قرص..


ترک...
ما را در سایت ترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2waitor1 بازدید : 188 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 8:46