کامنت که نمیگذاری،
پیام هم که نمیدهی..
جواب هایت هم که تلگرافی هست..
داری تلاش میکنی که فراموش کنیم؟! یا من فراموش کنم؟؟؟
یا حالا که همه ی برگ ها را روو کرده ام دیگر بازی برایت رنگی ندارد..
.
.
بعضی وقت ها فکر میکنم خودم را در یک جایگاه عاریه جا کرده ام و به زور قصد اجرای نقشی را دارم که در قالب من ندوخته اند شازده...
انگار از ان اول همه چیز درست بود و این میان فقط من اشتباهی بودم..
برچسب : نویسنده : 2waitor1 بازدید : 137