هشتم

ساخت وبلاگ


نشسته ایم و عکس آقا حامد را گذاشته اییم جلویمان و یررسی میکنیم کدام رنگ شلوار به کت سورمه ایی اسپرتی که قرار است سر عقد بپوشد می آید!

هی عکس سرچ میکنیم و نظر میدهیم..

بدبختانه توی مدل ها هم برادر بسیجی فرم ماخوذ به حیایی که بلد نیست ژست بگیرد وجود ندارد...

کت سورمه ای و شلوار ذغالی با پیراهن سفید؟

کت سورمه ایی و شلوار طوسی و پیراهن سفید؟

کمربند و کفش ست قهوه ایی یا مشکی؟!

فاطمه کلافه میشود و میگوید: ووووی! دست بردار، یک عقد ساده است دیگر!!

من باز هم سرچ میکنم و مدل ارائه میکنم...

فاطمه سرگیجه میگرد

و من دلم میخواهد با آناتومی گری بزنم تووی سر عروس...

سر لباس خریدن خودش بیچاره مان میکند یقینا"...

از همین الان گیر داده که زهرا زیادی مته به خشخاش میگذاری...

و من در حال پختن آشی با چند وجب روغنم!!

.

.

عقدتان مبارک آقا حامد و فاطمه خانم. صمیمانه آرزو میکنم همدیگر را سیاه و کبود کنید و ظرف سالمی در خانه تان نماند! والا! دعوا نمک زندگی است دیگر....

.

.

یک نفر پیدا بشود و انتقام ما را از این فاطمه و مقررات سختش در خوابگاه بگیرد...الهی به حاج آقا حامد توان مبارزه عنایت کن، هر چند که هیچکس را یارای مقابله با این عروس نیست(دهن سرویس کن اعظم)

ترک...
ما را در سایت ترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2waitor1 بازدید : 123 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 6:02