مثلا" بگویند تو آدم بدی هستی و بعدها هم ثابت بشود که راست میگفتند...
شاید خودم هم باورم نشود که تفاوت خاصی برایم ندارد.
شانه را برداشته بودم، توی دستم شیشه ی عطر را نوازش کردم،
شانه را با سبابه و شست بوسه زدم..
.
.
جلوی آینه موهایت را، حالا که نیم شان هم رفته و ده بیست تایی تار سفید دارند..
.
.
لاحول و لاقوه ها را با هر شانه در گوشت خواندم، بعد از خواب پریدم و
یاد آن عیدی افتادم که رفته بودی و خبری از تو نداشتم و هر روز با درد وحشتناک غربت برمیخاستم و میخفتم..
.
.
دخیل بسته ام، به دامن خانوم فاطمه (س)..دخیل بسته ام به ضریحی که نیست....
برچسب : نویسنده : 2waitor1 بازدید : 125