وقتی که آفتاب میرود

ساخت وبلاگ


کاش من هم مثل قلم بودم، جوهر داشتم،

آنوقت اینقدر مینوشتم تا تمام شوم ..

همین امروز.


دوباره دارد غروب میشود شازده..

و بعد از آن شب

و تو میدانی حال من را ...

وقتی که آفتاب برود و ..

تنهایی شب جایش را بگیرد...

.

.

کت ات را صاف میکردی آن غروبی که با هم بودیم..

ترک...
ما را در سایت ترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2waitor1 بازدید : 161 تاريخ : دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت: 15:13