تابع خطی

ساخت وبلاگ

این شب ها مینشینم و چادر گلدارم را نصفه نیمه روی سر می اندازم. اعمال را خیلی ساده انجام میدهم و ذکرها را میگویم. پای تلویزیون مینشینم و به حاجی پناهی گوش میدهم. دعا هم میکنم،

دو سه تا دعای ساده یا هر چیزی که به ذهنم بیاید. این را بده، فلانی مشکلش حل شود، مشکل خانه هم درست شود خوبست؛.. مثل خرید یک کیلو پیاز یا قرض گرفتن خودکار آبی از دوستم، با آهنگ یکنواخت و بدون سوز و گداز

ترجیع بندش هم : "حالا نخواستی هم نخواستی دیگر"یا "هر جور خودت میدانی و هر جور خودت دعا میکنی" است.

حقیقتش ترجیح میدهم فقط بگویم که خودش دعا کند و تنها به دلیل ترس از بی احترامی است که چهارتا دعای دست و پا شکسته وسط می اندازم.

روایت ها را میخوانم و شاید دو سه قطره اشک هم بریزم، اما گریه ایی ندارم.

نه نقطه عطفی، نه فرازی و نه فرودی. همینجور مستقیم ___________________

ترک...
ما را در سایت ترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2waitor1 بازدید : 151 تاريخ : چهارشنبه 31 خرداد 1396 ساعت: 3:38