سرد است شب های تابستان، سرد!

ساخت وبلاگ

اینکه صدای تو دائما" در گوشم میگوید برگرد و من خود را به نشنیدن میزنم را به عمد نگیر، به جرم نگیر....

مدت هاست که با زره بر سجاد مینشینم. مدتهاست که نمازها را نجویده میبلعم...

رمضان شده و انگار چادرم را روی صورت کشیده ام که نگاهم نکنی...که نگاهت نکنم.....

دیگر نمیتوانم با سوز دعا بخوانم..

میترسم، خیلی میترسم..

به اندازه ی وحشت گریه های شبانه و بغض های در تاریکی...

مترسم دوباره دلم را به رویت بگشایم و بگویم این قلب من و دستان تو،  و خنجر بزنی....

نه اینکه تحمل خنجر نداشتم، نه! میدانی که داشتم اما

گمانم این بود بعد از هر خنجر دست رحمتی هم هست

حالا یا من چشم دیدن رحمت را نداشتم

یا تو مرا لایق ندیدی...

اما بدجور ترسیده ام...ببخش که این حایل میان خودم و خودت را برنمیدارم...ببخش

.

.

گفته بودی ریحانه باش،

قبول کردم...

اما ریحانه بودن را با این دردها هم سنگ نمیبینم،

خیلی زودتر از اینها باید مرا پیش خودت میبردی....

متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.


ترک...
ما را در سایت ترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2waitor1 بازدید : 175 تاريخ : پنجشنبه 18 خرداد 1396 ساعت: 7:37