ترک

متن مرتبط با «کتاب روزگار سگی» در سایت ترک نوشته شده است

چرخش روزگار

  • به تازگی تست MBTI رو بعد از مدتها دوباره انجام دادم و نتیجه این شد که به لحاظ تایپ شخصیتی تغییر کردم! کمی تا قسمتی برام عجیب بود. از جهاتی هم میدونستم و احتمالش رو میدادم... الان دلم برای شخصیت قبلی و صورتک مربوط به اون تا حدودی تنگ شده بخوانید, ...ادامه مطلب

  • چرخ و فلک روزگار

  • انتهای دبیرستان حدفاصل سرویس های بهداشتی و دیوار انتهایی حیاط فضای دنج ما بود. برای فرار از برنامه صبحگاهی، فرار از کلاس های ناخوشایند و یا برنامه های فرمالیته اونجا پناه میگرفتیم. کتاب های هری پاتر رو اونجا دورخوانی میکردیم، نوشته های جدید و دستاوردهای ادبی رو توی اون محفل چند نفره برای هم ارائه میکردیم. تتوهای سمپاد رو با روانویس روی دست هم میزدیم و در مورد برنامه های جدی برای آینده جهان اونجا صحبت میکردیم. اجرای پرده های نمایشنامه های سه تفنگدار، مونت کریستو قسمتیش اونجا رقم خورد.  هر کدوم منسوب به کاراکتری از بین کتاب های داستان بودیم. زمان انتخاب اسم به رای اکثریت، قرعه فرد ویزلی به اسم من خورد. یکی از برنامه هامون برای آینده پیوستن به گروه پزشکان بدون مرز بود. به خودمون افتخار میکردیم که از سطح پوسترهای انریکه و آوریل بالاتر رفتیم و آیدلی مثل چگوارا داریم! ر. گرایشات اسلامی داشت و همینطور پ. و چون گرایش ها با نوگرایی هایی مثل افکار شریعتی و آهنگ های سامی یوسف پیوند خورده بود مشمول انزجار و تمسخر ما نمیشد. یادمه در مورد پزشکان بدون مرز که صحبت میکردیم ر. میگفت: پزشکان بدون مرز از شرایط خدمتشون آشکار نبودن نمادهای دینیه! منم میخندیدم و میگفتم عیب نداره موهامون رو میتراشیم که نه موها پیدا باشن نه لازم باشه حجاب بذاریم!!! برای رضای خاطر ر. میگفتم و چه حرف ها که من برای رضای خاطر این و اون نگفتم و چه کارها که نکردم. ***** پدر مجموعه ایی از آثار شریعتی داشت. اصلا علاقه ایی به خوندنشون نداشتم. برای عمیق تر شدن رفاقتم با پ. هر از گاهی چند صفحه ایی میخوندم. ر. شیفته ی مدلینگ بود و سعی میکرد گام برداشتنش به سبک کت واک، قدم پشت قدم باشه...فرم مسخره ایی میشد اما خب در عا, ...ادامه مطلب

  • از سری نمیدانم های روزگار

  • ...هر چند وقت یکبار هم میروم صندوق دریافتی های وبلاگ و آن نظراتی که با اسم های دیگر گذاشتی و من هم همه را از قبل فرستاده ام هرزنامه، چک میکنم..., ...ادامه مطلب

  • حساب کتاب

  • برمیگردم و خیلی از نوشته هایم را میخوانم و خجالت میکشم. آنقدری که آهسته با آرشیو میفرستمشان تا کسی نبیند. تو هم وقتی که ما کار بدی میکنیم حیا داری؟! میفرستی جایی که کسی نبیند؟ یا کلا" کان لم یکن شی مذکورایشان میکنی؟! بعد اگر دوباره توبه بشکنیم چه میشود؟! ctrl+z یی هم هست؟ , ...ادامه مطلب

  • گردش روزگار

  • حرف منت نیست اما صد برابر پس گرفت گردش دنیا اگر چیزی به ما افزوده بود , ...ادامه مطلب

  • روزگار سگی

  • هندزفری را تووی سوراخ بغل لپ تاپ فرو میکنم، آهنگ چوپان تنها...صدا را تا آخر زیاد در حدی که گوشم میسوزد و مامان در حین گشتن وسایل کشواش به غرغر کردن ادامه میدهد: فرمانده بسیج! اگر میخواهی بهانه بیاوری که امشب عروسی نرویم این اداها لازم نیست، .ر. فرمانده بسیج هم یک جور خاصی ادا میکند که قلم از توصیف آن عاجز است...از بسیج هم هیچ چیز به ما نماسید جز این تیکه های وقت و بی وقت والده... ... و خدا اگر میدانی حال من اینست و کمکی نمیکنی که هیچ، اگر نمیدانی... خب منکه عقلا" میدانم تو از همه چیز باخبری پس اگر بگویم نمیدانی کفر گفته ام حتما"... کفر هم که اجازه ندارم بگویم پس را,روزگار سگی,روزگار سگی من,روزگار سگي,کتاب روزگار سگی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها