ترک

متن مرتبط با «باربی» در سایت ترک نوشته شده است

باربی

  • نوجوان بودم و از کودکی عروسک های باربی را دوست داشتم. لباس ها و فرم اندام ایده آل و زیبا بود. شاید اوایل نمیخواستم مثل باربی باشم و فقط داشتن یکی از آن عروسک های زیبا ارزوهایم را برآورده میکرد اما به مرور زمان با تاکید ها و تبلیغ های بیشمار اطرافیان ناخودآگاه لازم میدانستم که باربی شوم. عروسی دایی مادرم بود، خاله ها و مامان با حسرت به فلان دختر نگاه میکردند که وای! ببینید چقدر باربی شده، چه لباس های شیکی چه موهایی. من خودم را نمیدیدم. قیاس و فهم درستی از محاسن و معایب جسمی شخصی نداشتم. حتی متوجه نبودم که گاهی بر اثر حسادت نزدیکان و روابط پیچیده فامیلی نادیده گرفته میشوم. در آن دوران نبود فیلم و سریال و حتی عدم دسترسی به مجلات، یگانه صورت زیبا و ارمانی زن برای من باربی بود و من کودک که به شخصه شاید دربند زیبایی پرنده ها و شاپرک ها بودم اما WoOow گفتن های بیشمار اطرافیان همچون یک بیماری مسری روانی کار دستم داد.  این توهم در من شکل گرفت که زیبا نیستم. تصوری غلط و بی مبنا پروژه باربی شدن در ناخودآگاه مغزم رقم خورد! غذا نخوردن، رژیم آب گرفتن! پنهان کردن جسم برای سایز کوچک به نظر آمدن. چپاندن پا در کفش های عروسکی و پاشنه دار، اضطراب و احساس ناکافی بودن و دور شدن از جمع ها. گاهی فکر میکنم اگر ریشه هایی از فطرت وارسته و طبیعت گرد در وجودم قرار داده نمیشد به مسیرهای هولناک تری کشانده میشدم. کم کم یادگرفتم از جمع دور شوم، در تنهایی خودم با رویاها و کتاب سر کنم...پیش دانشگاهی بودم که اولین گوشی لمسی با سیستم جاوا را خریداری کردم. قابلیت سرچ و دسترسی به اینترنت به صورت خصوصی لذت جدیدی بود. وبلاگ خوانی/ نویسی من از همان دوران شروع شد. یادم می آید یک روز از فشار انتظاراتی در م, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها