ترک

متن مرتبط با «آروگس» در سایت ترک نوشته شده است

فتح آروگس

  • داشتم نبرد آروگس از جلد اول کتاب میراث رو میخوندم. قسمتی هست که نیروها مدت هاست در شرایط ناامیدی و یاس باقی موندن پیشرفتی در فتح شهر آروگس نداشتن و تدارکاتشون تا یک هفته دیگه تموم میشه. فرمانده تدبیری به خرج میده تا از طریق کانال آب شهر با کلک های پر از سنگ وارد بشن و شهر رو فتح کنن چند دقیقه قبل از برخورد کلک ها با دروازه های تعبیه شده بر روی کانال آب در گرگ و میش صبحدم فرمانده شروع به صحبت میکنه: میدونم خسته شدید میدونم سرده میدونم دستاتون توان بالا آوردن شمشیر رو نداره اما به خانواده فکر کنید، به زن و بچه تون به زمین هایی که آزاد میشن و به این فکر کنید که دیگه امپراطوری نیست که شب ها از ترس حمله ی سربازانش بچه هاتون رو در دخمه ها پنهان کنید..* ............................................ برام جالب بود که چرا تا به حال به این جنبه از داستان ها فکر نکرده بودم. فتح آروگس فقط یک قسمت کوچیک از نبرد سراسری آلاگیزیاست در هدف های کوچیک با کش اومدن زمان و طولانی شدن سختی انگیزه های انسان ضعیف میشن شور و حرارت ها میخوابن گاهی انسان برای فرار از سختی اون لحظه کوچک حاضره هر کاری بکنه مثلا از دستور فرمانده سرپیچی کنه، یک بشقاب غذا برداره و گوشه ی اردوگاه لم بده و بخوره این فرار از مسئله دو تا علت داره ۱ - قسمتیش نیاز طبیعی به استراحت هست ۲ - رها شدن از فشار غیر معمولی که تو نمیدونی به چه علتی داری تحمل میکنی در مورد قسمت ۲ مینویسم. انسان فراموش میکنه! در کش اومدن زمان انگیزه ها سست میشن. اگر همه ی اتفاقات با یک بشکن انجام میشد خیلی ساده تر بود اما وقتی انسان در فرآیند حیات قرار میگیره خستگی و طولانی شدن مسیر اون رو وادار به تسلیم میکنه. یکی از قوی ترین موانع همین طولانی شدن مسیر دستیا, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها